باران نوامبر

شعر و ترانه های شخصی

باران نوامبر

شعر و ترانه های شخصی

جمعه

می خوام برات قصه بگم

حر فای سر بسته بگم

قصه مردان پیر

که جمعه ها می آیند با یک فریب

مترسک های قصه ما می آیند هر جمعه ها

میرسانند پیامی به این بچه ها

اما روبه نباشد پیام رسان

گم شود پیام در گله غازان

درد ما درد بی کسی و بی رحمی

کی تواند رساند مرحمی

سرزمین ما سرزمین گردن و طناب

سرزمین ما سرزمین تن و خشاب

ما گفتیم و رفتیم از این دیار

تو باش و این سرزمین.........    ......... ..........

نظرات 1 + ارسال نظر
مینا دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:20

سلام.براستی ایران ما مثال شعر شماست.خیلی خوب ترسیم کردی.

مرسی که سر زدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد