بم دگر آباد نیست
بم فضایش آه و خون
بم دگر آباد نیست
درد بم یتیمی هست و بس
مرحم فقط یک هم نفس
مرحم فقط خاک بم است
خاک عزیزان من است
روزی بم آباد بود
با نخل و ارگ خود همساز بود
کجاست نخلهای بیصدا
کجاست بسطامی ما
همه میرن سوی زاری
با لباس مشکی، سوگواری
خدایا صبری کن عطایش
بیامرز گلهای خاکش